هندوانه آیدین
سلام نفسم امروز بابایی چند تا هندوانه خریده بود یکی رو برداشتم قاچ کنم دیدم عزیز مامان داره دست میزنه به اون گفتم آخه تو جیگرم هندونه شناسی ؟ بعدش با خودم گفتم این یکی رو به شانس آدینم تکه میکنم قربونت برم من عزیزم وقتی دیدم قرمز و شیرین مثل خودت دهنم آب افتاد خواستم بخورمت هندوانه من. ایشالا تو همه چی شانس باهات یار باشه گلکم ...
نویسنده :
مامان و بابا
0:23