آیدین آیدین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

آیدین عزیزم

مروارید کوچولوی من

 دفتر زندگی من اکنون وسعتی دارد به اندازه عشق .و چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن برای قلب مهربان تو که اولین حکایت بی انتهای عشقم هستی مینویسم دوستت دارم ای بهترین هدیه خداوند . مهربونم امروز خیلی خیلی خوشحالم آخه مروارید ناناز من جوونه زده هوررررررررررررا   الهی قربونت بشم چند روز بود خیلی کسل و کم حوصله شده بودی  دوست داشتی  فقط تو بغل باشی و تو خونه رژه بریم بالاخره مروارید پسرم جوونه زد ایشالا حالت بهتر میشه حالا دیگه شدی جزء کباب خورا .وااااای عزیزم نمیدونی چه لذتی داره وقتی که بهت آب میدم لیوان به دندونت میخوره آخ که من فدات بشم جونمی تو .   ...
1 تير 1391

آدین نفس

سلام نفسم روز جمعه رفتیم خونه بابابزرگ .دختر دوست عمه و سارینا جون هم بودند هر سه تون روکنار هم گذاشتیم و ازتون عکس انداختیم قربون پسرم برم من اصلا به دخترا توجهی نداشت فقط به دوربین نگاه میکرد عکسش خوب بیوفته الهی من فدای ژستت بشم من عزیزمی ...
29 خرداد 1391

پسر نانازی من

سلام عزیزم ناناز من الان دو هفته هست که بهت غذا میدم اصلا غذا خوردنو دوست نداری من و بابا کلی با شما کلنجار میریم که شما یه کوچولو غذا بخوری ولی شما همچنان مقاومت میکنی .من و بابا روزانه همش در حال غذا دادن به شما هستیم تا به غذا خوردن عادت کنی هر دفعه هم دو تا سه قاشق که میخوری انگار که ما برنده شدیم کلی خوشحال میشیم نمیدونیم چی کار کنیم دکتر گفته با زور بهت غذا ندیم هر وقت دوست داشتی خودت میخوری .به سفره ما که خوب حمله میکنی ولی تا ظرف غذای شمارو میاریم سریع دهنت رو محکم میبندی طوری که فکر میکنی ما میخوایم بهت قطره بدیم( الهی فدات بشم) خلاصه آقای ما خیلی خیلی بد غذا هستن .اینم چند تا از عکسای ناناز ما که لاغر تر شدن و غ...
20 خرداد 1391

روز پدر مبارک

سلام ای بهترین امسال اولین سالی که به شما همسر گرامی به عنوان پدر تبریک میگم اونم همراه پسرمون امیدوارم همیشه سالم باشی .امروز روز پدر بزرگ ها هم هست که آیدینم به بابابزرگ امید این روز رو تبریک میگه تو سال اولی که بابا بزرگ شده امیدوارم همیشه سالم باشه. ...
16 خرداد 1391

شاهکار مامان

عزیزم اگه بابا بفهمه امروز چی کارت کردم میکشتم امروز با پوست هندوانه یه لباس برات درست کردم تا با اون یه عکس خوشگل ازت بگیرم اولش که تنت کردم آروم بودی بعدش زدی زیر گریه نمیدونم ترسیدی یا پوسته اذیتت کرد من تو همون حالت ازت عکس گرفتم وقتی اشکاتو دیدم دلم غش رفت عزیزم. منو ببخش  آخه اینم مامانه تو داری؟بعدش  سریع رفتم شستمت آروم شدی خدارو شکر. عکسشو میذارم بابا از اداره ببینه کپ کنه     ...
10 خرداد 1391