آیدین آیدین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

آیدین عزیزم

آیدین وبابا

دیروز مامان رفت خرید که 3 ساعت طول کشید آقا آیدین خیلی پسر خوبی بود البته دختر خاله و عماد هم خیلی توی نگهداری آیدین به بابایی کمک کردند . گل پسرم این روزها داره چیزای زیادی یاد میگیره مثلا جیغ زدن و ادای آدم رو در آوردن وقتی یه شکلکی رو چند بار براش در میاری سریع می خواد ادات رو در بیاره.مثلا با زبون صدا در آوردن که کلی زحمت کشیدیم که یادت بره.دوستت دارم عزیزترینم . ...
25 فروردين 1391

تمام هستی

آقا آیدین با تو تمام خستگیم در رفته مثل یه فنجون چای داغ بعد از یه کار طاقت فرسا...عزیزمی نفسمی عمر منی ...
25 فروردين 1391

شعر دوست داشتنی آیدین

بابا بزرگ خوبم با من چه مهربونه قلب بزرگ و صافش مانند آسمونه پاهای خسته او همبازی دو پایم دنیایی از قشنگی میسازد او برایم مثل کتاب تاریخ میگوید از گذشته او خاطرات خود را در قلب خود نوشته ای کاش لب های او سرشار خنده باشه عمرش همیشه باقی صد سال زنده باشه پسرم تو این شعر خیلی دوس داری وقتی برات میخونم آروم میشی ...
22 فروردين 1391

مهمونی

سلام عزیزم. امروز بابا بزرگ اومد دنبالمون رفتیم خونه دایی جون اینا.خیلی خوش گذشت.با مامان بزرگ و زن دایی رفتیم یه بوستان که اندازش هشتاد متر بود ولی پر از گل .انواع گل های زیبا .خیلی جالب بود مامان همون لحظه شمارش رو گرفت که یه دفعه با بابایی برن اونجا که یه تکه از بهشت بود و یه کباب خوشمزه به حساب مامان بخورن.خیلی جای جالبی بود.امروز پسر مهربونی بودی عزیزم البته همیشه مهربونی اما امروز بیشتر.خیلی خیلی دوست دارم نفسم.طپش قلبت طنین لحظه هامه ...
22 فروردين 1391