مهمونی
سلام عزیزم.
امروز بابا بزرگ اومد دنبالمون رفتیم خونه دایی جون اینا.خیلی خوش گذشت.با مامان بزرگ و زن دایی رفتیم یه بوستان که اندازش هشتاد متر بود ولی پر از گل .انواع گل های زیبا .خیلی جالب بود مامان همون لحظه شمارش رو گرفت که یه دفعه با بابایی برن اونجا که یه تکه از بهشت بود و یه کباب خوشمزه به حساب مامان بخورن.خیلی جای جالبی بود.امروز پسر مهربونی بودی عزیزم البته همیشه مهربونی اما امروز بیشتر.خیلی خیلی دوست دارم نفسم.طپش قلبت طنین لحظه هامه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی