شهر بازی
چند روز پیش با عمو آرمان رفتیم بیرون مامان کار داشت تو راه یه شهر بازی دیدیم گفتیم نفسمون رو ببریم شهر بازی .سرعت ماشین بازی ها خیلی زیاد بود ترسیدیم بیوفتی اما عمو آرمان رفت برای آیدین بلیت گرفت و گفت اگه خودشو نگرفت کنسلش میکنیم وقتی عمو آیدین جونو سوار ماشین کرد اولش خیلی ترسید بعدش دیگه بیخیال شد البته عمو خودش دکمه کنترل رو دستش گرفته بود و حواسش به آیدین بود هورااااااا ما رفتیم ماشین بازی
ببخشید عکس با کیفیت پایینه چون با موبایل حین حرکت گرفته شده و گفتم یادگاری بمونه گذاشتمش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی