سیزده بدر 92
پسر عزیزم امسال سیزده بدر تو آسمونا بودیم یعنی بالاترین نقطه از استان بودیم جایی که واقعا یه تکه از بهشت بود هوا عالی بود رفتیم بالای کوه جایی که کوه بود و جنگل.اونجا پر بود از درختای بزرگ و قشنگ .جایی که هم درختای مناطق گرمسیر بود و هم درختای سردسیر مثل گردو-زردآلو-آلبالو-بادام-انگور-انار-درخت خرما -نارنگی-پرتقال خلاصه پر بود از درختای میوه های خوشمزه.راهش خیلی ناهموارو پرشیب بود که با ماشین کوچیک نمیشد رفت فقط وانت میرفت ماشین خیلی تکون میخورد تا رسیدیم بالا جونمون به لب رسید ولی خالی از هیجان هم نبود شما هم از اول مسیر تو بغل مامان جلو ماشین خواب تشریف داشتین با اون تکونا مثل اینکه تو گهواره خوابیده بودین تا رسیدیم بالای کوه بیدار شدین.همراه ما هم خانواده بابایی و عمو و عمه های بابا و خانواده هاشون بودن خیلی خوش گذشت.
نمیدانم آرزویت چیست!
اما برای رسیدن به آرزویت دستانم به آسمان جاری و سبزه دلم را به نیت تو و آرزوهایت هرچه که هست گره میزنم. (سیزده بدر روز آرزوهایت باد )
این هم عکسای جایی که رفتیم...
این عکس چشمه است که خیلی بالا بود و شما و بابا نیومدین...
اینجا در حال پیاده روی بودیم که یه دفعه بارون شدیدی اومد و تا ماشین رسید خیس آب شدیم و ایستادیم تا بارون بند اومد بعدش حرکت کردیم جاده خیلی لغزنده شده بود یه ماشین جلو ما نزدیک بود چپ کنه که خدارو شکر به خیر گذشت.آخر سیزده بدرمون خیلی پر استرس بود آخه ما بالای دوهزار ارتفاع بودیم و بارون میومد وجاده هم خیس ولی خدارو شکر بابابزرگ سالم مارو رسوند.با این حساب خیلی خوش گذشت امیدوارم 13بدر مشکلاتت دربه در عزیزم.