مرد مامانش
چند روز پیش با پسرم و خاله جونش رفتیم خرید عزیز دلم تو پاساژ خودش راه میرفت خیلی خوش گذشت یکی از دوستای قدیمی مامان رو دیدیم اونم یه پسر داشت که چند ماه از مرد من بزرگتر بود خیلی خوشحال شدم آخه بعد از ده سال میدیدمش.دیگه اینکه خیییییییییییییییلی میخوامت عزیزم بدون تو میمییییییییییییییرم نفسم.عاشقتم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی