آیدین آیدین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه سن داره

آیدین عزیزم

شعر دوست داشتنی آیدین

بابا بزرگ خوبم با من چه مهربونه قلب بزرگ و صافش مانند آسمونه پاهای خسته او همبازی دو پایم دنیایی از قشنگی میسازد او برایم مثل کتاب تاریخ میگوید از گذشته او خاطرات خود را در قلب خود نوشته ای کاش لب های او سرشار خنده باشه عمرش همیشه باقی صد سال زنده باشه پسرم تو این شعر خیلی دوس داری وقتی برات میخونم آروم میشی ...
22 فروردين 1391

مهمونی

سلام عزیزم. امروز بابا بزرگ اومد دنبالمون رفتیم خونه دایی جون اینا.خیلی خوش گذشت.با مامان بزرگ و زن دایی رفتیم یه بوستان که اندازش هشتاد متر بود ولی پر از گل .انواع گل های زیبا .خیلی جالب بود مامان همون لحظه شمارش رو گرفت که یه دفعه با بابایی برن اونجا که یه تکه از بهشت بود و یه کباب خوشمزه به حساب مامان بخورن.خیلی جای جالبی بود.امروز پسر مهربونی بودی عزیزم البته همیشه مهربونی اما امروز بیشتر.خیلی خیلی دوست دارم نفسم.طپش قلبت طنین لحظه هامه ...
22 فروردين 1391

خرید اسباب بازی

امروز با بابایی رفتیم خرید اسباب بازی بابا همش اسباب بازی تقویت هوش کودک خرید با رنگ های شاد.میگفت دوس دارم پسر باهوشم رتبه ی اول ریاضیات بشه.دست بابا جون درد نکنه پسر مامان زندگی یعنی شما. دوستت دارم یه دنیا. ...
21 فروردين 1391

بازی بدون وسیله با کودک 4 ماهه

١- هنگام شیردادن، تعویض پوشک یا بغل‌کردن شیرخوار با او صحبت كنید. ممکن است او معنی حرف‌های شما را نفهمد ولی از شنیدن صدای شما احساس آرامش می‌کند. 2- وقتی در پاسخ به حرف‌زدن با شما آرام می‌شود یا حرکت خود را متوقف می‌کند، آفرین به او بگویید و او را بغل کنید. 3- نوبتی با شیرخوار از خود صدا درآورید: آ، اِ، اُ، اَ اگراو تکرار کرد شما نیز ادای او را درآورید. 4- حتی اگر بلد نیستید برای او آواز بخوانید و اجازه بدهید به صدای آهنگ کلام شما در آرامش گوش کند. تکرار سیلاب‌ها و حروف به او در شنیدن و درک کردن کمک می‌کند. 5- در حالی که او را در بغل گرفته‌اید به آرامی با صدای موزیک رادیو یا آواز خودتان او...
20 فروردين 1391

سینه خیز رفتن آیدین

سلام پسرم امروز بابا قول داد برات یه چیزی بخره اما سرکارش مشکلی پیش اومد و نتونست بره خرید  . راستی امروز میخوایم بریم خونه بابا بزرگ اما با این اوضاع کاری بابا فکر نکنم بریم . پسرم امروز تو سینه خیز رفتی بالیدنت مبارک گلکم خیلی ذوق کردیمwow   ...
20 فروردين 1391

اولین عید

سلام پسر عزیزم عید ت مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشی این نوروز برای ما یه حس جدید بود یه امید جدید این رو بدون باباومامان خیلی دوست دارن امسال عید خونه دایی وحید بودیم دایی وزن دایی وخاله خیلی زحمت کشیدند همه خانواده مامانی بودند.بعدش رفتیم خونه بابابزرگ عید دیدنی .دست همه درد نکنه کلی بهت عیدی دادن مامان هم از ترس بابایی همه رو ریخت تو قلکت تا برای پسملی یه چیز خوشگل بخره. راستی امروز دو خبر خوشحال کننده شنیدیم   سه نی نی دیگه داره به جمع خانواده اضافه   میشه یکیش رو از قبل میدونستیم دو تا شو امروز فهمیدیم.تو بزرگترشونی عزیزم.امیدوارم رئیس خوبی براشون باشی اینم عکسای گل پسرموقع سال تحویل   ...
20 فروردين 1391

سال نو

سلام پسر گلم خیلی خیلی دوستت دارم ببخشید که نمیام  برات مطلب بنویسم آخه درگیر خونه تکونی هستم . روز جمعه آرمین جون اومد خونمون برات شکلک های قشنگ تو وبلاگت گذاشت گفت که تو از اونا خوشت میاد دستش درد نکنه.پسرم امروز یه کم ناآرومی چیزیت شده گلکم همش داری نق می زنی فقط دوست داری تو بغل مامان بخوابی تا میام بذارمت توی تختت سریع بیدار میشی؟راستی دیشب بابایی خیلی زحمت کشید تا تو خواب رفتی .امروز صبح هم چندتا عکس خوشگل از آقا پسرمون گرفت . پسرم امسال اولین سالی هست که وجودت مثل خورشید به زندگیمون گرما داده .خوشحالیم از اینکه خدا موقع سال تحویل یه فرشته کنار سفرمون گذاشته و سال جدید رو باهم شروع میکنیم امیدوارم همیشه سا...
20 فروردين 1391